تو به من خنديدي و نمي دانستي
من به چه دلهره از باغچه همسايه سيب را دزديدم
باغبان از پي من تند دويد
سيب را دست تو ديد
غضب آلود به من كرد نگاه
سيب دندان زده از دست تو افتاد به خاك
و تو رفتي و هنوز،
سالهاست كه در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تكرار كنان مي دهد آزارم
و من انديشه كنان غرق در اين پندارم
كه چرا باغچه كوچك ما سيب نداشت
نظرات شما عزیزان:
s 
ساعت20:33---29 بهمن 1390
slm hadi joOnam.xubi?duset daram nafasam.
s 
ساعت20:33---29 بهمن 1390
slm hadi joOnam.xubi?duset daram nafasam.
s 
ساعت20:33---29 بهمن 1390
slm hadi joOnam.xubi?duset daram nafasam.
|